نيستی! روزگار خوبی نيست... زندگی تلخی بدی دارد
مثل صبحی که از سر و رويش، ذره ذره غروب می بارد
عصرهای گرفته ی اين باغ، پنجره - پنجره... کلاغ - کلاغ
در فراق تو اين سياهی را، دستهايم چقدر بشمارد ؟
نيستی! روزگار خوبی نيست... زندگی تلخی بدی دارد
مثل صبحی که از سر و رويش، ذره ذره غروب می بارد
عصرهای گرفته ی اين باغ، پنجره - پنجره... کلاغ - کلاغ
در فراق تو اين سياهی را، دستهايم چقدر بشمارد ؟