وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
و یعقوب از آنان روى برگرداند و با اشك و اندوه گفت بر فراق يوسف اسف میخورم، و چشمانش از اشك و اندوه سپيد و نابينا شد و اندوه خود را فرو خورد
وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
و یعقوب از آنان روى برگرداند و با اشك و اندوه گفت بر فراق يوسف اسف میخورم، و چشمانش از اشك و اندوه سپيد و نابينا شد و اندوه خود را فرو خورد