پایانی برای قصه ها نیست،
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!
خسته ام از جنس قلابی آدمها...
حالم کمی خوب است...
باشما بهتر هم می شوم
اما گذشته ام درد دارد !! جراحت دارد.......!!
آقا دلم تب دارد ..... برای دلم امن یجیب بخوان.....
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو